خلقت پنج تن آل عبا(علیهم السلام) قبل از حضرت آدم (علیه السلام) در روایات اهل سنت و شیعه
مساله تقدّم وجودی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر جمیع ممکنات عقیده ای صرفاً شیعی نیست بلکه روایات این مساله در کتب اهل سنّت نیز به فراوانی موجود می باشد. لذا این عقیده مشرک بین شیعه و اهل سنّت است. به چند نمونه از این روایات که بزرگان اهل سنّت در کتابهایشان نقل نموده اند اشاره می شود.
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین : من نبی بودم آنگاه که آدم بین آب و خاک بود. » (مفاتیح الغیب، فخر رازى ، ج6، ص: 525 )
از آن حضرت پرسیده شده: « متى کنت نبیا قال: کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد : از کی نبی شدی؟ فرمودند: من نبی بودن آنگاه که آدم بین روح و جسد بود.» (المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج2 ، ص 609)
و فرمودند: « اوّل ما خلق اللَّه نورى : اوّل چیزی که خدا آفرید نور من بود.» و فرمودند: « أوّل ما خلق اللّه روحى : اوّل چیزی که خدا آفرید روح من بود. » (ینابیع الموده ، قندوزی حنفی ، ج1 ، ص45)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:« إنی عند اللّه لخاتم النبیین و إن آدم لمنجدل فی طینته. ـــ من در نزد خدا خاتم النبیین بودن در حالی که آدم افتاده در طینت خود بود.» (مسند احمد بن حنبل ، ج4 ، 127)
نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « کان الناس من شجر شتى ، و کنت انا و على من شجره واحده. ـــــ مردم همه از درخت دیگری هستند ولی من و علی از درخت واحدی هستیم.» (لسان المیزان ، ابن حجر ، ج3 ، ص180)
و فرمودند: « خلقت من نور الله عز و جل و خلق أهل بیتی من نوری، و خلق محبوهم من نورهم، و سائر الناس فی النار : من از نور خدا آفریده شده ام و اهل بیت من از من خلقت یافته اند و دوستداران آنها نیز از نور ایشان آفرینش یافته اند و سایر مردم در آتشند.» (ینابیع الموده ، قندوزی حنفی ، ج1 ، ص46)
2ـ مساله ی خلقت بزرگترین سرّ الهی و سرّ الاسرار است لذا چه در آیات و چه در روایات به گونه ای بیان شده که جز خواصّ ، کسی به کنه آن راه نمی یابد. بخصوص در قرآن کریم که مورد قبول و استفاده عموم مسلمین در سطوح مختلف می باشد این مساله با خفای بیشتری بیان گردیده است ؛ ولی در روایات که در حقیقت تفاسیر آیات می باشند این مساله تا حدودی بسط یافته تر مطرح شده است.
ــ آیات دالّ بر تقدّم وجودی نبی اکرم و اهل بیتش (علیهم السلام) بر جمیع ممکنات.
« قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ ـ: بگو:« اگر براى رحمان فرزندى بود، خود من نخستین پرستندگان بودم. » (الزخرف : 81 )
یعنی اگر خدا معاذ الله فرزندی داشت ، فرزند او نیز باید پرستیده می شد و چون نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دار هستی اوّل مخلوق و اوّل پرستنده ی خدا می باشد لذا اگر خدا معاذ الله فرزندی می داشت آن حضرت قبل از همه او را پرستش می نمود و نخستین پرستنده ی او می شد ؛ لکن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جز خدای یگانه را نپرستید ؛ پس معلوم می شود که خدا فرزندی ندارد. در این استدلال که خداوند متعال بر فرزند نداشتن خود نموده است به طور ضمنی بر مخلوق اوّل بودن و نخستین پرستشگر بودن نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اشاره نموده است ؛ لکن اگر ائمه اطهار(علیهم السلام) پرده از این مطلب مخفی شده در آیه بر نمی داشتند معلوم نبود کسی بتواند متوجّه آن شود.
خداوند متعال فرماید: « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ : خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى، و آن چراغ در شیشهاى است. آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزدیک است که روغنش- هر چند بدان آتشى نرسیده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مىکند، و این مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چیزى داناست. » (النور : 35 )
خداوند متعال فرموده است خدا نور آسمانها و زمین است آنگاه برای نور خود مثلی ذکر نموده که فهم این مثل به حقیقت از عهده ی غیر خواصّ خارج است.
« جابر بن عبد الله الأنصاری وارد مسجد کوفه شدم در حالی که أمیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) چیزی می نوشت در حالی که تبسّمی بر لب داشت ؛ گفتم : یا أمیرالمؤمنین، چیزی تو را به خنده واداشته؟ فرمودند: عجب دارم از کسی که این آیه را قرائت می کند و آن را آنگونه که شایسته است در نمی یابد. گفتم کدام آیه یا أمیرالمؤمنین؟ فرمودند: قول خدای تعالى که : اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ ؛ مشکاه (طاقچه) محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) است ؛ فِیها مِصْباحٌ ، و منم آن مصباح (چراغ) ؛ فِی زُجاجَهٍ ؛ و زجاجه (شیشه ی چراغ) حسن و حسین می باشند ؛ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ و او علی بن الحسین است ؛ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ محمد بن علی است ؛ زَیْتُونَهٍ ، جعفر بن محمد باشد ؛ لا شَرْقِیَّهٍ ، موسى بن جعفر بُوَد ؛ وَ لا غَرْبِیَّهٍ ، علی بن موسى است ؛ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ محمد بن علی باشد ؛ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ علی بن محمد است ؛ نُورٌ عَلى نُورٍ ، حسن ابن علی باشد؛ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ ؛ قائم ما مهدی است وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. » (البرهان فى تفسیر القرآن، ج4، ص: 72)
زمانی که ابلیس بر آدم سجده نکرد خداوند متعال فرمود: «… یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ : اى ابلیس، چه چیز تو را مانع شد تا براى چیزى که به دو دست خویش آفریده ام سجده آورى؟ آیا تکبّر نمودى یا از عالی مقامان بودی؟» (ص : 75)
از این آیه ی شریفه بر می آید که تنها دو گروه بر آدم (علیه السلام) سجده نکردند ، مستکبرین و آنان که عالی مقام بودند ؛ لذا با این سوال فهماند که ابلیس از عالی مقامان نبود پس به یقین از سر استکبار و عصیان سجده نکرده است. حال سوال این است که این عالی مقامان چه کسانی هستند ؛ به یقین اینان ملائک نیستند چون طبق آیات قرآن کریم ، همه ی ملائک مأمور به سجده بودند لذا منظور از عالین کسانی هستند که برتر از ملائک و برتر از آدم (علیه السلام) می باشند.
ابو سعید خدری گوید: نزد رسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ نشسته بودیم در این هنگام مردی رو به حضرت نموده گفت: یا رسول الله مرا خبر ده از قول خدای عزّ و جلّ به ابلیس که « أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ » ؛ یا رسول الله چه کسانی هستند اینان که برتر از ملائک مقرّب می باشند؟ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ایشان من و علی و فاطمه و حسن و حسین هستیم ، ما در سراپرده های عرش تسبیح خدا می کردیم و ملائک به تسبیح ما تسبیح می گفتند ، دو هزار سال قبل از خلقت آدم . پس چون خدا آدم را آفرید امر نمود ملائک را که بر او سجده نمایند و ملائک مأمور به سجده نشدند مگر به خاطر ما پس ملائک همگی سجده کردند مگر ابلیس که از سجده خود سر باز زد. پس خداوند تبارک و تعالى فرمود : یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ.» (البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص: 684 )
آیات دیگری نیز وجود دارند که در آنها این حقیقت بیان شده است لکن خفای حقیقت در آن آیات بیشتر بوده ، استنباط این حقیقت از آنها نیازمند معونه علمی افزونتری است ، لذا از ذکرشان صرف نظر می شود.
3ـ امّا روایات شیعه که ناظر به نحوه خلقت موجودات هستند و نور چهارده معصوم را مقدّم بر جمیع ممکنات معرّفی می کنند ، بسیار فراوان می باشند که به برخی از آنها اشاره می شود ؛ لکن از آنجا که ورود عمقی به این گونه مطالب نیازمند داشتن معلومات فلسفی و عرفانی بالایی است از تفسیر مفصّل روایات در این مقال پرهیز و به توضیحی اجمالی بسنده می شود.
الف) « جابر بن عبد اللَّه نقل کرده که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم اوّل چیزى که خداوند آفرید چه بود؟ فرمود نور پیامبرت که از آن تمام خیر و خوبی ها را آفرید ؛ بعد آن نور را در مقام قرب خود هر چه خواست نگه داشت ، سپس به چند قسمت تقسیم نمود ، از یک قسمت عرش و از دیگرى کرسى و حاملین عرش و خزنه ی کرسى را آفرید و قسمت چهارم را در مقام حبّ قرار داد تا موقعى که خواست ؛ آنگاه آن به چند قسمت تقسیم نمود ؛ از یک قسمت قلم و از قسمت دیگر لوح و از قسمت دیگر بهشت را آفرید و قسمت چهارم را در مقام خوف نگه داشت تا زمانى که می خواست سپس آن به چند قسمت تقسیم نمود و ملائکه را از یک قسمت و خورشید را از قسمت دیگر و ماه و ستارگان را از قسمت سوم آفرید و قسمت چهارم را در مقام رجاء قرار داد تا هنگامى که می خواست آنگاه آن را چهار قسمت کرد ؛ عقل را از یک قسمت ، علم و حلم را از قسمت دیگر و عصمت و توفیق را از قسمت سوم آفرید و قسمت چهارم را در مقام حیاء قرار داد تا موقعى که می خواست سپس با دیده ی هیبت بر او نگریست ؛ آن نور به صورت قطرات درآمد و یک صد و بیست و چهار هزار قطره شد که از هر قطره اى روح پیامبر و رسولى را آفرید سپس ارواح انبیا تنفسی کردند و از تنفس آنها ارواح اولیا و شهداء و صالحین را آفرید.» ( بحار الأنوار ، ج25، ص 22)
ب) « حضرت امام باقر علیه السّلام فرمودند: خداوند یکتا در وحدانیت خویش بود ، آنگاه تکلّم به کلمه اى کرد که آن کلمه نورى شد ؛ از آن نور محمّد و علی و عترتش را آفرید ؛ بعد تکلّم به کلمه ی دیگرى کرد که به صورت روحى درآمد ؛ آن روح را در نور قرار داد و ساکن بدنهاى ما گردانید به همین جهت ما روح اللَّه و کلمه ی او هستیم به وسیله ما از خلق خود در حجاب قرار گرفت . پیوسته در سایه ی عرش سبز و خرّم مشغول به تسبیح و تقدیس بودیم ، آن زمان که نه خورشید و نه ماه بود و نه چشمى که آن به زده شود. سپس شیعیان ما را آفرید و شیعه را به این نام نامیده اند چون از شعاع نور ما آفریده شده اند.» (بحار الأنوار ، ج25، ص24)
ج) « حضرت امام باقر علیه السّلام فرمود: ای جابر! خدا بود در حالى که هیچ چیز با او نبود نه معلوم و نه مجهول ؛ اوّلین موجودى که آفرید محمّد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) بود ؛ ما اهل بیت را هم با او از نور خود و عظمتش آفرید و به صورت سایه اى سبز در مقابل خود نگه داشت آن موقع که آسمان و زمین و شب و روز و خورشید و ماه وجود نداشت. نور ما از نور پروردگارمان جدا شد ، همانند جدا شدن پرتو خورشید از خورشید. ما او را تسبیح و تقدیس و ستایش می کردیم و عبادتى واقعى می نمودیم. بعد خدا اراده نمود که مکان را بیافریند آن را آفرید و بر مکان نوشت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و علی امیرالمؤمنین و وصى او است ؛ به وسیله علی پیامبر را تأیید و نصرت دادم.سپس عرش را آفرید و بر سرادق عرش همان جملات را نوشت.آنگاه آسمانها را آفرید و بر اطراف آن همین کلمات را نوشت. بعد بهشت و جهنم را آفرید و بر آنها نیز همین جملات را نوشت. سپس ملائکه را آفرید و آنها را ساکن آسمان گردانید آنگاه خداوند خود را به آنها معرفى نمود و از آنها پیمان به ربوبیّت براى خود و نبوّت براى حضرت محمّد و ولایت براى علی علیه السّلام گرفت. ملائکه از این پیمان مضطرب شدند ؛ خداوند بر آنها خشم گرفت و فیض دیدار خود را از آنان گرفت. ملائکه هفت سال پناهنده به عرش شدند و از خدا تقاضا می کردند آنها را از خشم خود پناه دهد و اقرار به پیمان خود می کردند و تقاضاى رضا مى نمودند. خدا بواسطه همین اقرار آنها از آنان راضى شد و آنها را به خاطر این اقرار ساکن آسمان گردانید و به خدمت خویش اختصاص داد و براى عبادت آنها را انتخاب نمود. آنگاه خداوند به انوار ما دستور داد که تسبیح کنند و از تسبیح ما آنها (ملائکه) تسبیح نمودند. اگر تسبیح ما نبود آنها نمی دانستند چگونه خدا را تسبیح کنند و چگونه تقدیس نمایند.
آنگاه خداوند هوا را آفرید و بر آن نوشت: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علی امیر المؤمنین وصى او است بوسیله علی او را تأیید کردم و نصرت نمودم . سپس جنّ را آفرید و آنها را ساکن هوا نمود و از ایشان پیمان گرفت براى خود به ربوبیّت و براى محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) به نبوّت و براى علی به ولایت. هر که اقرار نمود اکنون اقرار دارد و هر که انکار کرد اینک انکار دارد. اوّلین کسى که انکار نمود ابلیس بود ، خدا او را لعنت کرد پس کار او منتهى به شقاوت گردید.
بعد خداوند انوار ما را امر کرد که تسبیح نمایند پس جنیان بواسطه تسبیح ما تسبیح کردند و الّا نمی دانستند چگونه تسبیح کنند. بعد خداوند زمین را آفرید و در اطراف آن نوشت: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علی امیر المؤمنین و وصى اوست که پیامبر را بوسیله او تأیید و نصرت کردم به همین جهت آسمانها بدون پایه پا بر جا است و زمین استوار است . سپس خداوند آدم را آفرید از پهن دشت زمین. قیافهاش را آراست و در او از روح خود دمید آنگاه ذریّه او را از نهادش خارج کرد و از ایشان پیمان گرفت به ربوبیت خود و نبوت محمّد و ولایت علی ؛ هر که خواست اقرار کرد و هر که خواست انکار نمود. ما اوّلین گروهى بودیم که به این اقرار نمودیم آنگاه به محمّد صلى اللَّه علیه و آله فرمود به عزت و جلال و مقام والایم سوگند که اگر تو و علی و عترت هادى و مهدى و راهنمایت نبودید بهشت و جهنم و مکان و زمین و آسمان و ملائکه و هیچ موجودى را نمى آفریدم که مرا بپرستد. یا محمّد تو دوست و حبیب و صفىّ و برگزیده ی خلق من و محبوب ترین آنها در نزد منى و اوّلین کسى هستى که او را از میان مخلوق خود امتیاز بخشیدم، سپس بعد از تو صدیق امیرالمؤمنین علی وصىّ تو را که بوسیله او تو را نصرت و تأیید نمودم و او را دستاویز محکم و روشنى بخش دوستان و چراغ راهنما قرار دادم پس از او این راهنمایان هدایت یافته را بواسطه شما آفریدم . شما برگزیدگان خلق هستید ؛ شما را وسیله آمرزش و بازخواست قرار دادم هر چیزی نابودشونده است به جز وجه من و شما وجه من هستید که نابود نمی شوید و هلاک نمی گردید و هر که شما را دوست بدارد نابود نمی شود. هر که پیش من بیاید با محبّت دیگرى ، گمراه است و عمر خود را به هدر داده است. شما برگزیدگان خلق و حامل اسرار و گنجینه علم من و سرور اهل آسمانها و اهل زمین هستید. آنگاه خداوند سایبانى از ابر و ملائکه بر زمین فرستاد و انوار ما اهل بیت را با آن فرستاد و به صورت نور در مقابل خود قرار داد او را تسبیح می کردیم در زمین همان طور که در آسمان تسبیح مىنمودیم و تقدیس می کردیم و در زمین او را می پرستیدیم همانطورى که در آسمان مىپرستیدیم.
وقتى خداوند اراده اخراج ذریّه ی آدم کرد براى گرفتن پیمان ، این نور را در آن راه داد آنگاه ذریه او را از نهادش خارج کرد در حالی که لبیک می گفتند. ما خدا را تسبیح کردیم و بواسطه تسبیح ما آنها تسبیح نمودند و الّا نمی دانستند چگونه تسبیح کنند. آنگاه خداوند براى پیمان گرفتن به ربوبیّت خود خویش را به آنها معرّفى نمود. وقتى فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ ما اوّلین کسى بودیم که آرى گفتیم. سپس پیمان گرفت برای محمّد به نبوت و براى علی به ولایت و هر که خواست اقرار کرد و هر که خواست انکار نمود. پس ما اولین مخلوق خدا و اولین پرستنده و تسبیح کننده ی او بودیم. ما سبب آفرینش و موجب تسبیح و عبادت ملائکه و انسانها بودیم و بوسیله ما خدا شناخته شد و به یگانگی پرستش گردید و بواسطه ما گرامى شد هر کس از مخلوقات مقامى یافت. ما سبب پاداش، پاداش گیران و کیفر تبهکاران هستیم. سپس این آیه را تلاوت نمود: « وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» و آیه دیگر : « قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ.»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اولین کسى است که خدا را پرستش کرده و اول کسى است که منکر فرزند یا شریک داشتن خدا شده و ما پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داریم.
سپس نور ما را در صلب آدم علیه السّلام قرار داد پیوسته این نور از صلب و رحمها منتقل می گردید به صلب و رحمى دیگر ؛ از هر صلبى که منتقل می شد کاملاً آشکار بود که این نور دیگر از او منتقل شده و در صلب دیگر که قرار می گرفت آثار شرافت نور در او آشکار می شد تا بالاخره به صلب عبد المطلب رسید و به رحم فاطمه مادر عبداللَّه منتقل شد در این هنگام به دو قسمت تقسیم گردید: یک قسمت در عبداللَّه قرار گرفت و قسمت دیگر در ابوطالب ؛ این است تفسیر آیه قرآن: « وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» که منظور اصلاب پیامبران و رحم هاى زنان ایشان است بدین طریق خداوند ما را در اصلاب و ارحام پدران و مادران از زمان آدم سریان داد.» ( بحار الأنوار ، ج25، ص 18)
توضیح اجمالی :
اوّل حقیقتی که از ذات خداوندی ظاهر شد ، نور وجود بود که سرتاسر عالم را روشن ساخته است و بدون وجود هیچ موجودی ظهور نخواهد داشت ؛ لذا از آن حقیقت وجودی تعبیر به نور خدا شد. این حقیقت ، مرتبه ، مرتبه تنزّل یافت و در هر مرتبه به صورتهایی چون عرش و کرسی و هفت آسمان و ملائک و … ظاهر شد ؛ و از جمله به صورت آدم در آمد. لذا آدم (علیه السلام) حامل آن نور وجود بود و ظهور این حقیقت در او بیش از همه ی موجودات بود ؛ لذا او خلیفه الله شد و بعد از او هر که حامل حدّ بالایی از این نور بود به نبوّت و وصایت می رسید. امّا در بین موجودات عالم هیچ موجودی نیست که با آن نور وجود اتّحاد تامّ و کامل داشته باشد جز چهارده معصوم. لذا از این نور واحد که سرتاسر عالم را پر نموده تعبیر می شود به نور چهارده معصوم(علیهم السلام). البته فهم دقیق و عمیق این حقیقت برای کسانی که طریقه برهان عقلی و منازل باطن را نپیموده با نور وجود آشنا نشده اند در حدّ بالایش ممکن نیست ، اگر چه هر کس به مقدار خود بویی از این احادیث شریف استشمام می کند.
لذا اینکه فرمودند چهارده معصوم قبل از همه موجودات خلق شده اند منظور آن وجود ساری و نوری است که این چهارده تن به واسطه ی اتّصال تامّشان با آن حقیقت، خود را مقدّم بر کلّ موجودات معرّفی نموده اند ؛ و البته مراد از تقدّم در اینجا تقدّم وجودی و رتبی است نه تقدّم زمانی ؛ چون زمان تنها اختصاص به عالم مادّه دارد و وجود مادّی و زمانی حضرت آدم (علیه السلام) قبل از همه ی انسانها آفریده شده است ؛ امّا در همان زمان که آدم آفریده می شد آن حقیقت نوری حضور داشت و اساساً فیض وجود از طریق او به آدم رسید.
منبع : cloob.com
نظر دهید